-
سه شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۵۸ ب.ظ
-
۳۶۶
معرفی کتاب اعترافات
کتاب اعترافات رمانی از مارگارت اتوود نویسنده کانادایی است که با ترجمه یاسمن ثانوی منتشر شده است. این کتاب دنباله ای از داستان دیگر نویسنده یعنی سرگذشت ندیمه است. این رمان اولین بار در تاریخ ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۹ به زبان انگلیسی منتشر شد. داستان توسط سه زن به نام های دیزی، آگنس روایت می شود و ۱۵ سال پس از سرگذشت ندیمه رخ میدهد. این کتاب از پرفروشترین کتابهای سال ۲۰۱۹ است.
درباره کتاب اعترافات
کتاب اعترافات یک اثر ادبی ارزشمند است که ماندگار خواهد شد. این اثر به لطف قابلیت آتوود برای غافلگیر ساختن خواننده و نویسندگی در دنیایی نوشته شده است که همه تصور می کنیم آن را به خوبی می شناسیم. در کتاب اعترافات، آتوود این دشواری ها را مدنظر قرار داده و تنها به تصور آن ها بسنده نمیکند. او نمیخواهد تنها به بیارزش نشان دادن انسانها مانند اشیاء که به راحتی انجام میگیرد اشاره کند بلکه ضعفهای اخلاقی را نیز نشان میدهد.
آتوود قصد دارد باورهای ما را دگرگون کند، رضایت از خود را به چالش کشیده و از قوه تخیل رژف و تاریک اش برای به چالش کشیدن ما برای بارها و بارها تفکر استفاده کند تا دنیای زودگذری که هر روز زهرآگینتر می شود را بهتر ببینیم. این کتاب ادامهی رمان آخرالزمانی سرگذشت ندیمه است.
خواندن کتاب اعترافات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر سریال سرگذشت ندیمه را دیدهاید و یا کتاب آن را خواندهاید حتما این کتاب را بخوانید
بخشی از کتاب اعترافات
این کلمات را در خلوتگاه شخصی خودم در کتابخانهٔ آردوا هال، یکی از چند کتابخانه باقی مانده بعد از کتاب سوزی عمدی که در سرزمین ما اتفاق افتاد، مینویسم. فساد و اثر انگشتهای خونین گذشته باید از بین بروند تا فضای پاک برای نسل ناب از نظر اخلاقی که به طور قطع در راه است، به وجود بیاید. چنین چیزی مد نظر است.
اما از بین این اثرات انگشت خونین، برخیها به خودمان برمیگردند، و اینها به آسانی قابل پاک کردن نیستند. طی سالها، استخوانهای زیادی را خاک کردم؛ اما حالا باید همه را دوباره از خاک بیرون بکشم، البته اگر از آن عبرت بگیری، خوانندهٔ ناشناس من. اگر این را میخوانی، پس حداقل این دست نوشته جان سالم به در برده است. البته شاید من خیال پردازی میکنم: شاید اصلا مخاطبی نداشته باشم. شاید فقط دارم به نوعی با دیوار حرف میزنم.
نوشتن برای امروز بس است. دستانم درد گرفته، کمرم درد میکند و فنجان شیر گرم شبانهام انتظارم را میکشد. این دردِ دل را در مخفیگاهش پنهان میکنم تا از نفوذ دوربینها در امان بماند. میدانم جایشان کجاست، خودم آنها را جایگذاری کردم. علی رغم این همه احتیاط، همیشه از خطری که میکنم آگاهم: نوشتن میتواند خطرناک باشد. چه خیانتها و بعد چه اتهاماتی انتظارم را میکشند؟ خیلیها هستند که در آردوا هال دوست دارند به این برگهها دست پیدا کنند.