دهکده استارت20

دانلود رایگان PDF بازی اندورید برنامه موبایل و فیلم و سریال جدید| مرجع آموزش و معرفی بهترین محصولات و خدمات روز دنیا

روانشناسی تاریک pdf

دانلود رایگان رمان پادشاه قلب

  • ۴۷۸

دانلود رمان پادشاه قلب

ღ خلاصه:

داستان این رمان عاشقانه درمورد زندگی دو تا دختر به اسم شیدا و آنژلاست.

شیدا در گذشته یه اتفاقی براش افتاده که باعث شده از عشقش جدا بشه؛
الان اما آنژلا عاشق استادش می‌شه و…

 

 

دانلود رایگان رمان پادشاه قلب  

 

ღ مقدمه:


روزی فراموش خواهیم کرد که چه صدمه‌ای دیده‌ایم، چرا گریه کرده‌ایم، چه کسی باعث آن شد!
سرانجام متوجه خواهیم شد رمز آزاد بودن انتقام نیست؛ بلکه این است که بگذاریم همه چیز به شیوه خود و در زمان خود معلوم گردد.
در نهایت آنچه که مهم است، نه فصل اول، بلکه فصل آخر زندگیمان است که نشان می‌دهد مسیر را چگونه پیموده‌ایم…​

 

ღ قسمت‌هایی از رمان:

-خب من می‌ترسم! آرمین خوش قیافست، پولدار، مغروره، شوخه و… می‌ترسم دخترهای دیگه بیان اون رو ازم بگیرن. ما دو سال با همیم!
-بله؟ دوسال؟!
-آره!
-چند سالته؟ دانشجویی؟ شاغلی؟ بی‌کاری؟ خانه داری؟!
-بیست و سه سالمه و دانشجوی پزشکی، دانشگاه چمران!
-وای منم دانشجو پزشکی‌ام! بیست و سه سالمه، دانشگاه تهران!
-خب اصفهان خوش می‌گذره؟!

خلاصه کلی باهاش حرف زدم… دختره خوبی بود، ازش خوشم اومد.

قرار شد عکسش رو برام بفرسته، یه قرار هم بزاریم بریم بیرون!
-چی شد؟!

خدایی آرمین هم خوشگل بود! موهای قهوه‌ای روشن داشت، رنگ چشم‌هاشم قهوه‌ای بود.

پوستشم سفید، صورتشم گرد بود و زاویه داشت. لـ*ـب و بینیشم عین خودم موهاش پر پشت بودن!

قدش هم یک متر و هشتاد و هشت بود، سن هم که بیست و هفت سالش بود‌.

-خوردیم! چی شد؟!
نگاهم رو غمگین کردم و پوفی کشیدم.

-براش خواستگار اومده، ازش خوشش میاد می‌خواد ازدواج کنه!

آرمین زانوهاش خم شد و نشست رو زمین! شونه‌هاش لرزید و مشتی حواله زمین کرد.
خشک شده بودم و فقط نگاهش می‌کردم. این آرمین بود، داداش خر خودم؟!

با صدایی که از ته چاه بلند می‌شد گفتم:
-داری گریه می‌کنی؟!
آرمین هیچی نگفت…

رفتم  و گفتم:
-بخدا دروغ گفتم! از خداش هم باشه! خواستم اذیتت کنم، می‌خوادت.
-راست می‌گی؟!
از لحن بچگونه‌اش خندم گرفت. زدم تو سرش و گفتم:
-آره!
-دوستم داره؟!
با لحن جدی گفتم:
-بدبختانه بله! موندم تو چی داری!
رفتم نشستم تو حیاط، بهنام ماشین رو پارک کرد.

-عاشق شدی خره؟!
-آره ،عاشق تو شدم!
-وای نگو، من آمادگیش رو ندارم!

یه چشمک بهم زد و رفت تو… بعد از این‌که ناهارش رو خورد با آرمین به حیاط اومدن.
بهنام درمورد مهندسی عمران خونه حرف می‌زد و آرمین هم چون این شغلش بود با شوق حرف می‌زد. یهو خندم گرفت که برگشتن سمتم و سوالی نگاهم کردن.

-شما در مورد در و دیوار حرف می‌زنین و من و رفیقام درمورد طحال و کلیه!
و دوباره خندیدم.
-ایش! تو باید آراز رو بنشونیم کنارت!
اخم‌هام رفت تو هم که با صدای بوق سرمون رو گرفتیم بالا! ناخداگاه جیغی کشیدم و پریدم بـ*ـغل نازنین دختر داییم!

-برو اون‌ور باهات قهرم! دو، سه روزه اومدی یه خبری از من نمی‌گیری! ایش، گمشو!
از پشت پریدم و از گردنش آویزون شدم و لپش رو مثل جارو برقی بـ*ـو*س کردم‌.
-ناراحت نباش!
-خب ناراحت نیستم، کلوچه آوردم بپر چایی بیار.
-ای به چشم!

مامان این‌ها اومدن با نازنین سلام و احوالپرسی کردن و منم رفتم چایی آوردم و دور هم خوردیم که بی‌بی آروم در گوش مامان چیزی گفت و باهم بلند شدند.

مامان اشاره بهم کرد که دنبالش برم.
-ما می‌خوایم بریم مراسم ختم کسی ممکنه شب نیایم.
-اوهوم…
-زنگ می‌زنم داداش تا نازنین بمونه، خودتم بهش بگو که اینجا بمونه.
-چشم!
با یه بطری نوشابه به حیاط رفتم.
-کی میاد جرعت یا حقیقت؟

 

دانلود رایگان 

 

ღ نظر شما در مورد دانلود رمان پادشاه قلب چیست؟

لطفا نظرات خود را با ما در اشتراک بگذارید.

روی دکمه دانلود کلیک کنید پس از 1 دقیقه فایل دانلود رایگان رمان پادشاه قلببصورت خودکار دانلود شروع خواهد شد.

گزارش مسئوليت پست نوشته شده بر عهده‌ي نويسنده مي‌باشد، لطفا در صورتي که اين پست را ناقض قوانين مي‌دانيد به ما گزارش دهيد.

نظرات: (۰) هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

فیلم های ترسناک 2024