-
شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۰۱ ق.ظ
-
۷۵۷
خلاصه رمان :
دانلود رمان سرنوشت دامون _ پسری که با خیانت نامزدش دور خود حصاری از غرور میکشد تا اینکه به عنوان استاد وارد دانشگاه می شود و با دختر شاد و شیطونی رو به رو می شود…
دانلود رمان سرنوشت دامون
قسمتی از رمان:
دانلود رمان سرنوشت دامون _ دیگه بیشتر از این اونجا نموندم با دو خودمو به در حیاط رسوندم.
پشت سرم درو محکم بستم شروع کردم به دویدن نمیدونم کجا میخوام برم ولی میدونستم که باید هرچی زودتر ازشون دور بشم.
اینقدر دویدم که خودمو تو یه مکان غریبی دیدم ترسیده اشکامو پاک کردم بهع اطراف نگاهی انداختم روی جدولی نشستم.
سرمو روی پاهام گذاشتم شروع کردم گریه کردن اینقدر گریه کردم که سرم درحال ترکیدن بود.
یعنی من دخترشون نبودم نکنه مامان بابای واقعیم منو سر راه گذاشته باشن نکنه مامان بابا دیگه منو نخوان.
چرا بابا اینقدر راحت حرف میزد حق داشت من که دخترش نبودم من دختر یکی دیگم که خودمم الان فهمیدم.
نگاهی به ساعت مچیم انداختم ساعت سه ظهر رو نشون میداد اینجا هم حسابی خلوت بود کمی فکر کردم که الان پیش کی برم پیش مهرشاد که نمیشد.
الهه هم که خودشون فعلا خونه خالشون بودن واسه باز سازی خونشون بجز الهه هم کسی رو نداشتم.
تاج گوشیمو به لبام چسبوندم اشکام دونه دونه تند تند پشت سرش هم میریختن.
یهو با فکری که به سرم زد تند صفحه گوشیمو روشن کردم شمارشو گرفتم با سومین بوق برداشت قبل اینکه حرفی بزنه با گریه گفتم:الو دامون
متعجب گفت:سلام چیزی شده
تنها صدای هق هقم بود که توی گوشی میپیچید نمیتونستم حرف بزنم
_چیشده آیدا یچیزی بگو چرا گریه میکنی دختر؟
با گریه گفتم:دامون کجایی؟
دانلود رایگان